ماه چهره

معنی کلمه ماه چهره در لغت نامه دهخدا

ماه چهره. [ چ ِ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) ماه چهر :
سوی دختر اردوان شد ز راه
دوان ماه چهره بشد نزد شاه.فردوسی.هیون ازبر ماه چهره براند
بزد دست و چنگش به خون برفشاند.فردوسی.تن ماه چهره گرانی گرفت
روان زاد سروش نوانی گرفت.اسدی.چونکه ماهان به ماه درپیچید
ماه چهره ز شرم سرپیچید.نظامی.و رجوع به ماده قبل شود.

معنی کلمه ماه چهره در فرهنگ فارسی

ماه چهر

معنی کلمه ماه چهره در فرهنگ اسم ها

اسم: ماه چهره (دختر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: m.-čehre) (فارسی: ماه‌چهره) (انگلیسی: mah-chehre)
معنی: ترکیب دو اسم ماه و چهره ( زیبا و صورت )، ماه چهر، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو

جملاتی از کاربرد کلمه ماه چهره

ز ماه چهره آفاق گشت مهتابی که از طمع نشود رنگ هیچ کافر زرد!
برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی
بیچاره دل ریش من سوخته را آن دلبر ماه چهره اُلجی بگرفت
به شام طرّه طراز و هلال ابرو زن به مهر زیور بخش و به ماه چهره نگار
تن ماه چهره گرانی گرفت روان زاد سروش نوانی گرفت
نقاب زلف چون از پیش ماه چهره برگیرد به هر جا سایه افتد شعله‌های نور برخیزد
باب دول در رسوایی واترگیت، از لفاظی‌های شدید رئیس‌جمهوری هم‌حزبی خود ریچارد نیکسون خشمگین بود و آشکارا علیه او موضع گرفت. پس از سقوط دولت نیکسون در سال ۱۹۷۱ در پی آن رسوایی، رابرت دول پاداش عملکرد شفاف خود را با صدرنشینی کنوانسیون حزب جمهوری‌خواه دریافت کرد. از آن پس، او همواره یکی از برجسته‌ترین سناتورها بود؛ رئیس اکثریت یا اقلیت جمهوری‌خواهان در دهه‌های هشتاد و نود میلادی، و در مجموع، به مدت یازده سال و شش ماه چهره شماره یک حزب در کنگره ایالات متحده آمریکا بود. پس از دو دهه، میچ مکانل که در سال ۲۰۱۸ عنوان قدیمی‌ترین رهبر جمهوری‌خواهان سنا را به نام خود ثبت کرد.
خوبی رخسار او کی سر فرود آرد به ماه چهره با خورشید گشتن در دماغ حسن اوست
فرهاد خویش کرد مرا ماه چهره ئی شیرین لبی که خسرو خوبان برزنست
ساقی ز ماه چهره بر افکن نقاب را در ماهتاب سیر، بده آفتاب را
به ماه چهره پریشید طُرَگان سیاه دوباره شب شد و آفاق را ظلام‌گرفت