ماه مصر

معنی کلمه ماه مصر در لغت نامه دهخدا

ماه مصر. [ هَِ م ِ ]( اِخ ) مرادف ماه کنعان است. ( آنندراج ) :
ز صد هزارپسر همچو ماه مصر یکی
چنان شود که چراغ پدر کند روشن.صائب ( از آنندراج ).رجوع به ماه کنعان شود.

معنی کلمه ماه مصر در فرهنگ فارسی

مرادف ماه کنعان است

جملاتی از کاربرد کلمه ماه مصر

قطع نظر چگونه ز جانان کند، کسی؟ از ماه مصر آینه پنهان کند، کسی
قلب من شایسته سودای ماه مصر نیست خرده جان را مگر صرف خریدارش کنم
چون روی ماه مصر ز سیلی شود کبود گر برگ گل کنند عزیزان قبای تو
ز چشم زخم کثرت دور با خود خلوتی دارم که در بر روی ماه مصر و بوی پیرهن بندم
عزیز دار چو اکسیر خاکساران را که ماه مصر در این کاروان شود پیدا
آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کشید کی عذار ماه مصر از سیلی اخوان کشید؟
برآورد از خمار بوی پیراهن عزیزان را بلی همچشم ماه مصر را بو این چنین باید
هر دلی را طره جانان نمی گیرد به خود غیر ماه مصر این زندان نمی گیرد به خود
گر ماه مصر را بغلامی کنی قبول خور در بهاش در هم انجم کند نثار
ز قید نفس، ترا عقل می کند آزاد که ماه مصر به تدبیر می خرد خود را