مالیت

معنی کلمه مالیت در لغت نامه دهخدا

مالیت. [لی ی َ ] ( از ع ، اِمص ) ارزش. بها. قیمت :
دل از آن گشت گرانمایه که درد تو در اوست
ور نه معلوم بر ما و تو مالیت دل.مسیح کاشی ( از بهار عجم ).و رجوع به مالیه شود.

معنی کلمه مالیت در فرهنگ فارسی

ارزش بها

جملاتی از کاربرد کلمه مالیت

اقتصاد سیاسی نام سنتی این رشته‌است که آنتوان دو مون‌کرتین نخست‌بار آن را عنوان کتاب خود ساخت. این سنت تا قرن نوزدهم ادامه یافت، چنان‌که جان استوارت میل کتابش را تحت عنوان «مبانی اقتصاد سیاسی» و دیوید ریکاردو تحت عنوان «اصول اقتصاد سیاسی و مالیت ستانی» نوشت. حتی مارکس که موضعی تهاجمی (در نقد اقتصاد سیاسی) نسبت به علم اقتصاد داشت کتابش را «مقدمه‌ای بر نقد اقتصاد سیاسی» نام نهاد.
انا ا مالیت ۴۱٫۸ کیلومترمربع مساحت و ۵٬۸۵۹ نفر جمعیت دارد.
موضوع اقتصاد عبارت است از: ثروت (کالاها، خدمات و منابع) از حیث چگونگی تولید، توزیع و مصرف آن. مقصود از «ثروت» جنبه مالی و ارزش کالاها و خدمات است، نه جنبه عینیت اموال؛ بنابراین ثروت از نظر ارزشمند بودن و مالیت موضوع اقتصاد است.
چه سوی کهنه اوراق علوم آرم نظر زانرو که مالیت ندارد باده را مرهون نخواهد شد