یک راست

معنی کلمه یک راست در لغت نامه دهخدا

یک راست. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) مستقیم. مستقیماً. یک سر. بدون تمایل به چپ و راست. ( یادداشت مؤلف ): یک راست به طرف او رفت. || بی تأمل. بی تردید.

معنی کلمه یک راست در فرهنگ معین

( ~. ) (ق . ) (عا. ) ۱ - بی درنگ ، بدون مقدمه . ۲ - مستقیم .

معنی کلمه یک راست در فرهنگ عمید

مستقیم و بدون تمایل به این طرف و آن طرف.

جملاتی از کاربرد کلمه یک راست

تو هم پس حق هر یک را بجا آر که هر یک راست بر تو حق بسیار
ز پاکی مهر بر گفتار من نه ترا یک راست چون گفتار من نه
بترک شعر بگفتم، چرا؟ از آنکه دروغ ز حد ببردم و یک راست می نیارم گفت
در دهه ۱۹۹۰، او در اعتراضات علیه توافقنامه اسلو فعال بود. در سال ۱۹۹۵، بن گویر برای اولین بار مورد توجه عموم قرار گرفت، زمانی که در تلویزیون ظاهر شد و در حالی که زیور آلات کادیلاک را که از خودروی نخست وزیر اسحاق رابین دزدیده شده بود تکان می‌داد، در تلویزیون ظاهر شد و گفت: "به ماشین او رسیدیم و ما به او نیز خواهم رسید." چند هفته بعد، رابین توسط یک راست افراطی، یگال امیر ترور شد.
سیگنال رادیویی بین دو آنتن به‌طور کامل همچون باریکه نور مستقیم و یک راست نیست با وجود این سیگنال‌ها را که در حالت انتشار پخش شده‌اند باید دوباره به نقطه‌ای بازتاباند تا قدرت و کیفیت خود را حفظ کنند که در این حالت استفاده از آنتن‌ها با قطرهایی بزرگ پیشنهاد می‌شود.
تحقق بر همه اسماء حضرت که هر یک راست شأنی از هویت