ینم

معنی کلمه ینم در لغت نامه دهخدا

ینم. [ ی َ ن َ ] ( ع اِ ) بزرقطونا. ینمه. ( آنندراج ). اسفرزه. ( ناظم الاطباء ). سفرزه. اسپرزه. ( یادداشت مؤلف ). || گیاهی که در التیام زخمها به کار آید. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نباتی است. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه ینم در فرهنگ فارسی

برزقطونا ینمه

جملاتی از کاربرد کلمه ینم

دلم آزرده شد ز ناز، ای کاش بیش از ینم ز ناز ناز آرند
بچوگان مزن بیش از ینم چو خواجو که سرگشته و خسته مانند گویم
باتوا نیاما و ابن هند لم ینم بات یقاسیها غلام کالزلم‌