یمینی. [ ی َ ] ( ص نسبی ) نسبت اجدادی است. ( از لباب الانساب ). || ( اِ ) عقیق. ( ناظم الاطباء ). یمینی. [ ی َ ] ( اِخ ) حیان بن اعین بن یمین بن سلیع حضرمی. از راویان بودو از عبداﷲبن عمر روایت کرد. پسرش خالد و نیز عقبةبن عامر حضرمی از او روایت دارند. ( از لباب الانساب ).
معنی کلمه یمینی در فرهنگ فارسی
نسبت اجدادی است عقیق
جملاتی از کاربرد کلمه یمینی
امامی و رائی یمینی شمالی اذا ما نظرت فها انت ذاک
ز بیخویشی نمیدانم پس و پیش وَ ما اَدْریٰ یمینی عنْ شِمالی
چنان مستم ندانم روز از شب و ما اعرف یمینی عن شمالی
تو آن شاهیکه روز رزم گردون داری اندر یم که تیغی همچو گردون و یمینی همچو یم داری
گویند که او را دویست غلام بود و چهار صد شتر در زیر رخت و بار او می رفت. بعد از وی هیچ شاعری را این مکنت نبوده و اشعار وی، والعهدة علی الراوی، صد دفتر برآمده است، و در شرح یمینی مذکور است که اشعار وی هزار هزار و سیصد بیت بوده است، و از سخنان وی است در صفت شراب:
ای مرحکما را ز یسار تو یمینی وی مر شعرا را ز یمنین تو یساری
به یسارت چو او همیشه یمین که یمینی تو قبله هست یسار
در وثاق من نباشد جز همه باز سفید در یمین من نباشد جز یمینی از یمن
چون ز دنیا اهل دنیا راست دل سوی یسار گر تو از اهل یمینی بر یسارش دل منه
فرزندان ایران شعری کودکانه از عباس یمینی شریف است. بیت اول آن چنین است: «ما گلهای خندانیم / فرزندان ایرانیم».
بابک نیکطلب (زادهٔ ۹ تیر ۱۳۴۶ در تهران، ایران) شاعر، ترانهسرا و نویسنده ایرانی ادبیات پارسی است. او برندهٔ سرو زرّین دورهٔ پنجم جشنوارهٔ بینالمللی شعر فجر، برنده قلم زرین دوره بیست و دوم و از برندگان نخستین جایزهٔ عبّاس یمینی شریف شد.
فلا تهتمّ بتخلّف من تخلّف عن الجهاد. ربّ العزّة وی را بجهاد فرمود، گرچه تنها بود، بیحشم و بیسپاه، از بهر آنکه وی را ضمان کرده بود بنصرت. ابو بکر هم از اینجا گفت در قتال اهل ردّت: لو خالفتنی یمینی لجاهدتها بشمالی.