معنی کلمه یل فکن در لغت نامه دهخدا
آن گرد یل فکن که به تیر و سنان گرفت
اندر نهاله گه بدل آهوان هزبر.ابوطاهر خسروانی.به دستی گرفتش قفا یل فکن
به دستی کشیدش زبان از دهن.اسدی.سپهبد بدش سرکشی یل فکن
قلا نام آن گرد لشکرشکن.اسدی.|| آنچه پهلوانان را از پای درآورد و بر زمین افکند، چون نیزه و تیر و شمشیر :
بر آن آهنین نیزه یل فکن
زد آن گور چون مرغ بر بابزن.اسدی.و رجوع به یل شود.