یقف

معنی کلمه یقف در لغت نامه دهخدا

یقف. [ ی َ ق ِ ] ( ع فعل ) می ایستد. فعل مضارع صیغه مفرد مذکر غایب از وقف به معنی ایستادن.
- حد یقف نداشتن ؛ بی اندازه و بی انتها بودن : حرص او حد یقفی ندارد. تقاضاهای انگلیس وقتی بر قومی مسلط شد حد یقف ندارد. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه یقف در فرهنگ فارسی

در عربی مفرد مذکر غایب است از وقف به معنی ایستادن حدیقف نداشتن بی اندازه و بی انتها بودن

جملاتی از کاربرد کلمه یقف

و قرئ بالضم ایضا و کلّها لغات صحیحة، فمن فتحه جعله مثل این و کیف، و من ضمّه جعله مثل منذ و قطّ و حیث، و من کسره جعله مثل امس و هؤلاء، و الوقف علیها اذا کسرتها بالتّاء لا غیر، و اذا فتحتها جاز أن یقف علیها بالهاء.