یفر
معنی کلمه یفر در لغت نامه دهخدا

یفر

معنی کلمه یفر در لغت نامه دهخدا

یفر. [ ی َ ف ِ ] ( اِ ) خاقان چین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به یغر شود. || شاه و شاهنشاه. ( ناظم الاطباء ). بیانکی می گوید فارسی است به معنی امپراطور و شاهنشاه. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه یفر در فرهنگ فارسی

خاقان چین شاه و شاهنشاه

معنی کلمه یفر در دانشنامه عمومی

شهر یفر در ایالت نیدرزاکسن در شمال کشور آلمان واقع شده است.

معنی کلمه یفر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَفِرُّ: فرار می کند
ریشه کلمه:
فرر (۱۱ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه یفر

گفت این دم با قیامت شد شبیه تا برادر شد یفر من اخیه
چون یفر المرء آید من اخیه یهرب المولود یوما من ابیه