یغر. [ ی ُ غ ُ ] ( ترکی ، ص ) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق » ترکی به معنی خمیر کردن ، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه ، ناتراشیده و ناخراشیده. سخت خشن. کت وکلفت. سِتَنْبه. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغور شود. || خشن در خلق و خوی. ( از یادداشت مؤلف ). یغر. [ ی َ غ ِ ] ( اِخ ) نام یکی از پادشاهان چین. نام خاقان چین. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه یغر در فرهنگ فارسی
ستبیر و عظیم الجثه ( از لحاظ تشبیه به خمیرور آمده ).
جملاتی از کاربرد کلمه یغر
بر آن مرز خاقان یغر شاه بود که تاج بزرگش بر ماه بود
لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ای لنحرشنّک بهم و لنسلطنّک علیهم حتّی تقتلهم و تخلی عنهم المدینة. قال محمد بن سیرین: فلم ینتهوا و لم یغر اللَّه بهم. العفو عن الوعید جائز لا یدخل فی الخلف.
ز خاقان یغر جنگ تو خواستست وز ایران نبرد ترا خاستست
زمانی نشدشان دل از جنگ سیر سرانجام خاقان یغر گشت چیر
به خاقان یغر شاه توران زمین که مهرست شاهی و نامش نگین
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من لم یغر و لم یحدّث نفسه بالغزو مات علی شعبة من النّفاق.»
سواری یغر غزنی از پیش صف برونزد دو سر خشتی از کین به کف