یعیش. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم ارموی ، مکنی به ابی عبداﷲ. او راست : 1 - لوامع التعریف فی مطالع التصریف. 2 - الاستنطاقات ، و آن را از کنزالاسرار هرمس الهرامسه استخراج کرده. 3 - المواهب الربانیة فی الاسرار الروحانیة. ( از یادداشت مؤلف ). یعیش. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن علی ، معروف به ابن یعیش نحوی و مکنی به ابوالبقاء و ملقب به موفق الدین. متوفی به سال 643 هَ. ق. مفصل زمخشری را شرح کرده است. ( یادداشت مؤلف ).
جملاتی از کاربرد کلمه یعیش
اولاد یعیش (به عربی: اولاد یعیش) یک شهرداری در الجزایر است که در استان غلیزان واقع شدهاست.
ویکأن من یکن له نشب یحبب و من یفتقر یعیش ضرّ
«قالُوا لا تَوْجَلْ» لا تخف، «إِنَّا نُبَشِّرُکَ» قرأ حمزة: «نبشرک» بفتح النّون و ضمّ الشین مخفّفة و قرأ الباقون: «نُبَشِّرُکَ» بضمّ النّون و کسر الشّین مشدّدة، و هما لغتان و المعنی واحد، یقال بشرت فلانا و بشرته، «بِغُلامٍ» یعنی اسحاق (ع)، «عَلِیمٍ» ای اذا بلغ کان علیما نبیّا یعنی یعیش حتّی یعلم لانّ الطّفل لیس من اهل العلم فکانت بشارتهم بالولد و ببقاء الولد.
و یعیش المرعما استخیی بخیر و یبقی العود ما بقی اللحا