یعلی

معنی کلمه یعلی در لغت نامه دهخدا

یعلی. [ ی َ لا ] ( اِخ ) ابن احمدبن یعلی ، پیشوای اندلسی. از شاعران بود و در زمان المنصور ابی عامر شهرت یافت. یعلی به سال 393 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ).
یعلی. [ ی َ لا ] ( اِخ ) ابن امیة ( یا منیة ). صحابی است. ( منتهی الارب ). یعلی بن امیةبن ابی عبیدةبن همام تمیمی حنظلی. از صحابه بود. در فتح مکه اسلام آورد و در غزوات طائف و حنین و تبوک در خدمت حضرت شرکت داشت. از طرف سه خلیفه اول به ترتیب به امارت حلوان و نجران و یمن منصوب شد. پس از قتل عثمان به زبیر و عایشه پیوست و گویند در جنگ جمل او عایشه را بر روی شتر می برد و گویند بعد به جرگه یاران علی آمد و در جنگ صفین با آن حضرت بود. سخت متمول وسخی بود. 28 حدیث از او روایت شده ولی بخاری و مسلم بر 3 حدیث از او اتفاق دارند. او را یعلی بن منیة نیز گویند و منیة نام مادر یا نام مادر پدر اوست. یعلی در سال 37 هَ. ق. درگذشته است. ( از اعلام زرکلی ).
یعلی. [ ی َ لا ] ( اِخ ) ابن محمدبن صالح یفرنی. امیری از اشراف بربر از مردم تاکرونه بود. شهر آفکان را به سال 338 هَ. ق. تأسیس کرد و حکومت آنجا را داشت. در همان سال به وهران داخل شد و آن رابه تصرف درآورد و به فرمانروایی خود ادامه داد تا در سال 347 هَ. ق. جوهر فرمانده سپاه سعدبن اسماعیل صاحب افریقیه به حیله او را کشت. ( از اعلام زرکلی ).
یعلی. [ ی َ لا ] ( اِخ ) ابن مرة ثقفی ، مکنی به ابوالمرازم. صحابی است. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 9 و تاریخ گزیده ص 241 شود.
یعلی. [ ی َ لا ] ( اِخ ) ابن مسلم بن ابی قیس یشکری ازدی ، معروف به احول. شاعر نامدار دوران بنی امیه بود و به سبب قصیده ای که در مکه گفت به شهرت رسید. مرگ او به سال 90 هَ. ق. بود. ( از اعلام زرکلی ).
یعلی. [ی َ لا ] ( اِخ ) ابن منیة. رجوع به یعلی بن امیة شود.
یعلی. [ ی َ لا ] ( اِخ ) لیثی ، مکنی به ابوعبدالملک. قاضی بصره. تابعی است. ( یادداشت مؤلف ).

جملاتی از کاربرد کلمه یعلی

و عن یعلی بن شداد عن النبی (ص) قال: «لیخرجنّ اللَّه تعالی من النّار بشفاعة عیسی مثل اهل الجنة».