یستوی. [ ی َ ت َ ] ( از ع ، اِمص ) کلمه فعل است که به طور اسم استعمال گردد به معنی تساوی و برابری و همسری. ( ناظم الاطباء ). || ( ع فعل ) برابر است. مساوی است : یستوی الاعمی لدیکم والبصیر فی المقام والنزول والمسیر.مولوی.
معنی کلمه یستوی در فرهنگ فارسی
کلمه فعل است که به طور اسم استعمال گردد به معنی تساوی و برابری و همسری برابر است
معنی کلمه یستوی در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی یَسْتَوِی: مساوی است - یکسان است معنی مَا یَسْتَوِی: یکسان نیست - مساوی نیست معنی لَا یَسْتَوِی: مساوی نیست معنی قَاعِدُونَ: نشسته ها - خانه نشینان( در عبارت "لَّا یَسْتَوِی ﭐلْقَاعِدُونَ مِنَ ﭐلْمُؤْمِنِینَ ..."منظور کسانی هستند که به جنگ نرفته اند) ریشه کلمه: سوی (۸۳ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه یستوی
یعنی: لا یستوی القاعدون غیر أولی الضرر، و روا باشد که نصب علی الحال باشد.
قال بعض اهل المعرفة فی قوله: «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ» یعنی: ما یستوی الوقتان هذا بسط و صاحبه فی روح و هذا قبض و صاحبه فی نوح هذا فرق و صاحبه بوصف العبودیة و هذا جمع و صاحبه فی شهود الربوبیّة. مر ذوق عارفان این دو بحر اشارت است بقبض و بسط سالکان، و قبض و بسط منتهیان را چنانست که خوف و رجا مبتدیان را، مرید را در بدو ارادت بوقت خدمت از خوف و رجا چاره نیست چنانک در نهایت حالت با کمال معرفت از قبض و بسط خالی نیست، او که در خوف و رجاست نظر وی همه سوی ابد شود که آیا با من چه کنند فردا، و او که در قبض و بسط است نظر وی همه سوی ازل شود که آیا با من چه کردهاند و چه حکم راندهاند در ازل.