یزدان سپاس

معنی کلمه یزدان سپاس در لغت نامه دهخدا

یزدان سپاس. [ ی َ س ِ ] ( صوت مرکب ) سپاس یزدان را. شکر خدا. ( یادداشت مؤلف ) :
که یزدان سپاس ای جهان پهلوان
که ما از تو شادیم و روشن روان.فردوسی.چنین گفت از آن پس که یزدان سپاس
که هستم چنین پاک و یزدان شناس.فردوسی.بدو گفت یزدان سپاس ای جوان
که دیدم تراشاد و روشن روان.فردوسی.چنین دادپاسخ که یزدان سپاس
که از ما یکی نیست اندر هراس.فردوسی.

معنی کلمه یزدان سپاس در فرهنگ فارسی

سپاس یزدان را شکر خدا

جملاتی از کاربرد کلمه یزدان سپاس

همی گفت هرکس که یزدان سپاس که هست این جهاندار یزدان شناس
به یزدان سپاس ای خردمند مرد کز آن پس که دیدم بسی رنج و درد
همی گفت هر کس که یزدان سپاس که رَستی تو از رنج و ما از هراس
سپهدار گفتا به یزدان سپاس که دیدم دگر شاه یزدان شناس
دوم آن که گفتی ز یزدان سپاس که بینم همی پور یزدان شناس
به آزادگان گفت یزدان سپاس نیاش کنم من بپیشش سه پاس
به یاران همی گفت یزدان سپاس که رفتیم و ایمن شدیم از هراس
چنین گفت با هوم کاووس شاه به یزدان سپاس و بدویم پناه
بدین گر ندارم ز یزدان سپاس مبادا که شب زنده باشم سه پاس
برفتند گردان همه پیش گیو که یزدان سپاس ای سپهدار نیو