[ویکی الکتاب] معنی یَدْعُوهُمْ: آنان را می خواند - آنان را صدا می زند -آنان را دعوت می کند (دعاء و نیز کلمه دعوت به معنای معطوف کردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوی چیزی که آن شخص دعوت شده و این کلمه معنائی عمومیتر از کلمه نداء دارد ، برای اینکه نداء مختص به باب لفظ و صوت است ، ... معنی کَانَ: بود (اگر در ترکیب با فعل ماضی دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی بعید می کندمانند"جَزَاءً لِّمَن کَانَ کُفِرَ "و اگر در ترکیب با فعل مضارع دیگری به کار رود زمان فعل دوم را ماضی استمراری می کندمانند"أَوَلَوْ کَانَ ﭐلشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ ") ریشه کلمه: دعو (۲۱۲ بار)هم (۳۸۹۶ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه یدعوهم
روی عن انس بن مالک قال: لمّا کان یوم احد شجّ رسول اللَّه (ص) فی فوق حاجبیه، و کسرت رباعیته، و جرح فی وجهه فجعل یمسح الدّم عن وجهه و سالم مولی ابی حذیفة یغسل عن وجهه الدّمّ، و رسول اللَّه (ص) یقول: «کیف یفلح قوم خضبوا وجه نبیّهم بالدّم و هو یدعوهم الی اللَّه عزّ و جلّ» فانزل اللَّه تعالی: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ.
إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ یتکبّرون عن کلمة التوّحید و یتکبّرون علی من یدعوهم الی قول لا اله الّا اللَّه وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ یعنون محمد (ص) فردّ اللَّه علیهم فقال: «بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ» ای بالقرآن و التوّحید «وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ» وافق ما کان معهم ای انّه اتی بما اتی به المرسلون.
«کُتِبَ عَلَیْهِ» ای علی الشّیطان. «أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ» ای قضی علی الشّیطان انّه یضلّ اتباعه و یدعوهم الی النّار. کرّر «انّ» و هذا ممّا یستحسن فی العربیّة ان نقول انّ فلانا انّه فصیح. قال الشاعر:
اگر گوئیم فطرت اینجا بمعنی دین اسلام است پس ناس اینجا مسلماناناند بر خصوص، لقوله عزّ و جلّ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ یعنی للمسلمین، و معنی آنست که دین اسلام را ملازم باش و بر پی آن رو، آن دین که مسلمانان را در ازل بر آن آفرید و بفضل خود ایشان را بآن دین گرامی کرد. آن گه گفت: لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ای لا تبدیل لدین اللَّه، بلفظ خبر است و بمعنی نهی، ای الزموا دین اللَّه و اتّبعوا و لا تبدّلوا التوحید بالشرک ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ المستقیم، و محتمل است که هم برین قول ناس بر عموم مردم نهند، و معنی آنست که الزموا دین اللَّه و ملّته التی خلق الخلق علی ان یدعوهم الیها، کقوله: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ یعنی الّا لآمرهم ان یعبدون ثمّ حقّق ذلک بقوله: وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و اگر گوئیم، فطرت بمعنی خلقت است فِطْرَتَ اللَّهِ منصوب است بر مصدر، ای فطر فطرة اللَّه، ای خلقة اللَّه التی خلق الناس علیها، و این فطرت آن عهد است که روز میثاق بر فرزند آدم گرفت و گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی. اکنون هر فرزند که درین عالم بوجود آید بر حکم آن اقرار اوّل آید و مقرّ باشد که او را صانعی و مدبّری است و اگر چه او را بنامی دیگر میخواند یا غیر او را میپرستد در اصل صانع خلاف نیست. و لهذا قال تعالی: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ، وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ، و قالوا ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی.