یتم

معنی کلمه یتم در لغت نامه دهخدا

یتم. [ ی ُ ] ( ع اِمص ) یکتایی و انفراد. ( از ناظم الاطباء ). انفراد. ( از اقرب الموارد ). یکتایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بی پدری مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ازبرهان ). بی پدری در انسان و بی مادری در بهائم. ( از اقرب الموارد ). بی مادری در ستور. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بی مادر شدن چهارپای. بی پدر شدن مردم. ( دهار ).
یتم. [ ی َ ] ( ع مص ) یکتا و فرد گردیدن و یتیم شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). یُتم. بی پدر شدن مردم و بی مادر شدن چهارپای. ( دهار ) ( از تاج المصادر بیهقی ). یتیم شدن. ( منتهی الارب ). و رجوع به یُتم شود.
یتم. [ ی َ ] ( ع اِ ) اندوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هم و اندوه. ( ناظم الاطباء ). هم. ( از اقرب الموارد ). غم. || ( اِمص ) انفراد و یکتائی. ( ناظم الاطباء ). || بی مادری ستور. ( ناظم الاطباء ).
یتم. [ ی َ ت َ ] ( ع مص ) کوتاه شدن و سست گردیدن. || مانده گشتن و آهستگی و درنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ضعف و فتور. ( از اقرب الموارد ).
یتم. [ ی َ ت َ ] ( ع اِمص ) آهستگی. || بی مادری ستور. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه یتم در فرهنگ فارسی

کوتاه شدن و سست گردیدن آهستگی

معنی کلمه یتم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یُتِمُّ: تمام می کند - کامل می کند
معنی یُتِمَّ: که تمام کند - که تکمیل کند
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه یتم

بیر باغچه یتم برردی اقول المه باغچه ابسی ایتی که هی بوالمدن المه
قوله: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ» هذه الایة بیان ابنیة الایمان. «لِمَنْ تابَ» اقرّ، «وَ آمَنَ» صدق، «وَ عَمِلَ صالِحاً» بنفسه و ماله، «ثُمَّ اهْتَدی‌» اتبع السّنة. قال سفیان الثوری: الایمان، اقرار و تصدیق و عمل و اتباع السنة لا یتم الایمان الا بها.
روحن روحی باشعار العرب کی یتم الحظ فینا والطرب
علی قول نعمان و یعقوب بعده یتم صلوة الیوم و اللیل اذا حضر