یاسن

معنی کلمه یاسن در لغت نامه دهخدا

یاسن. [ س ِ ] ( ع ص ) متغیر. لغتی است در آسن بعض اعراب را. ( تاج العروس ). آب آسن ؛ برگردیده از مزه و رنگ. ( منتهی الارب ). و رجوع به آسن شود.

معنی کلمه یاسن در فرهنگ فارسی

متغیر لغتی است در آسن بعض اعراب را

جملاتی از کاربرد کلمه یاسن

یا رسول الله در این دعوی رسول بر حقی شاهد قولت به قرآن یاسن و طه و کاف
یاسن گرگوروویچ سرانجام به آنچه خود نمی‌خواست تبدیل شد. او تمام تلاش خود را کرد که چنین اتفاقی نیفتد. اما انگار قرار بود سرنوشت او تغییر کند که کرد. اکنون یاسن دیگر یک قاتل است. چه بخواهد چه نخواهد. یاسن عموی الکس را کشته بود. الکس بدون اسلحه در برابر یاسن که مسلح بود ایستاد و به او قول داد که سرانجام روزی انتقام عموی خود را از یاسن خواهد گرفت. الکس نمی‌دانست بین یاسن و پدر او چه گذشته بود. شاید اصلاً نمی‌دانست پدرش که بوده‌است. یاسن یک قاتل حرفه‌ای بود. اما آیا می‌توانست یک نوجوان چهارده ساله را بکشد؟