یازند
معنی کلمه یازند در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه یازند
چو یازند از نگاه تند خنجر شود صد ملک دل افزون مسخر
چوگان زلفان که سوی میدان یازند گوی از دل عاشقان غمگین سازند
سپاهی به یکتن چو یازند دست درآید ز پا گر بود پیل مست
بدان را نمانم که دارند هوش وگر دست یازند بد را بکوش
بگردند یکسر ز عهد و وفا به بیداد یازند و جور و جفا
به کینه به سوی تو یازند چنگ نفش در گلوی تو سازند تنگ
افاضل نزد تو یازند هموار که زی فاضل بود قصد افاضل
چو غرقه به هر شاخ یازند دست که بر موج دریا نشاید نشست
سَتَجِدُونَ آخَرِینَ آری قومی یابید دیگران، یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ ازینان که میخواهند از شما آمن باشند، وَ یَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ و از قوم خود آمن باشند، کُلَّما رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ هر گه که ایشان را با آزمایش گذارند، و فرا کفر یازند پس اقرار، أُرْکِسُوا فِیها ایشان را با آن میاوکنند، و با آن میآلایند و میآمیزند، فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ پس اگر از جنگ با شما کرانه نگیرند، وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ و آن سخن آشتی بشما نیوکنند، وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ و دست از کشتن فرو نگیرند، فَخُذُوهُمْ گیرید ایشان را، وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ و بکشید ایشان را هر جا که یابید، وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً (۹۱) و ایشان آنند که شما را در ایشان حجّت دادیم،.
به کردار نیکو چو یازند دست چنان دان که باشند یزدان پرست