یارمه

معنی کلمه یارمه در لغت نامه دهخدا

یارمه. [ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) بلغور. جریش. جشیش. گندم که پزند و خشک کنند و سپس به دست آس خرد کنند.

معنی کلمه یارمه در فرهنگ فارسی

بلغور جریش

جملاتی از کاربرد کلمه یارمه

ای دل سخن زلف مشوّش بگذار اندیشۀ وصل یارمه وش بگذار
معصومزاده‌ای در روستا مورد احترام و اعتقاد مردم است که آش نذری آن یارمه یکی از آشهای محلی منطقه است که با گندم و گیاهان خوراکی خودرو کوهستانی درست می‌شود و با اضافه کردن دوغ تلمی خورده می‌شود، اکثر زنان برای شفای بیماران و رفع گرفتاریها به آنجا متوسل می‌شوند.