یاد دار
معنی کلمه یاد دار در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه یاد دار
بپرهیز ازو عمر ضایع مکن ز من یاد دار این گرامی سخن
تو پاک باش و مدار ای برادر از کس باک به یاد دار که این پندم از پدر یادست
و دعایی چند بگفت و گفت رفتی یا هَرِم بن حیّان، نیز نه تو مرا بینی و نه من تو را و مرا به دعا یاد دار که من نیز تو را یاد دارم و تو از این جانب برو تا من از آن جانب بروم.
جاماسبنامه را تویی اکنون شها گواه از من به یاد دار و بر این فال خوش بران
تو ایازی پوستین را یاد دار تا نیفتی دور از محمود خویش
ای فلان ما را بهمت یاد دار تا شویم از اولیا پایان کار
زلفِ دلبر دامِ راه و غمزهاش تیرِ بلاست یاد دار ای دل که چندینت نصیحت میکنم
پس همان درد و مرض را یاد دار چون ایاز از پوستین کن اعتبار
امام الحرمین ابوالمعالی جوینی گفت کی روزی پدرم شیخ بومحمد جوینی گفت کی برخیز و به نزدیک بوسعید بوالخیر رو و هرچ شیخ گوید یاد دار تا با من بگویی. من به خدمت شیخ رفتم، سلام گفتم، شیخ مرا بپرسید و گفت چه میخوانی؟ گفتم خلافی. شیخ گفت خلاف نباید! خلاف نباید! من بازگشتم و بخدمت پدر آمدم و گفتم که برزفان شیخ چه رفت. پدرم گفت بعد ازین خلافی مخوان فقه و مذهب خوان. من بران اشارت برفتم تا به برکۀ نظر ایشان کار علم من بدین درجه رسید.
حاصل آید چار چیز از چار چیز یاد دار از این نکته از من ای عزیز