یابیش

معنی کلمه یابیش در لغت نامه دهخدا

یابیش. [ ] ( اِخ )( یعنی خشک ) پدر شلوم شهریار پانزدهمین اسرائیل. ( دوم پادشاهان. 15:10 و 13 و 14 ). ( قاموس کتاب مقدس ).

جملاتی از کاربرد کلمه یابیش

اگر هر ذرّه را از هم کنی باز دریغا یابیش انجام و آغاز
لف او را گر کنی نشر از بدیع نظم و نثر پر ز صنعت یابیش از ابتدا تا انتها
بکن نیکی و در دریاش انداز که روزی گشته لؤلؤ یابیش باز
بگفتا گر به سر یابیش خوشنود‌؟ بگفت از گردن این وام افکنم زود
گرچه نیکو و بلند است و قوی خانه پست یابیش چو بر برف بود بنیان
و اگر تو هزاران سال در دست یابیش کوشی
هر آن راز کآمد میان دو تن دگر روز یابیش بر انجمن
کافری دان نفس سرکش را که لازم یابیش سرکشی چون سرکش کافی که اندر کافر است
ز نعت احمد مختار بینیش زینت ز مدح حیدرکرار یابیش زیور
غاری ‌که پای ‌گاو زمین سودیش به فرق بر شاخ‌ گاو گردون یابیش رهسپار