گیتی ستان. [ س ِ ] ( نف مرکب ) به معنی گیتی آرای و گیتی بان باشد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 312 ). || فاتح عالم. ( ناظم الاطباء ). جهانگیر. جهانگشای. ستاننده گیتی : دگر نامه ای کرد زی سیستان به نزد سپهدار گیتی ستان.اسدی.به جای خسرو گیتی ستان ستانی داد ز ملک گیتی چونانکه خسرو از شیرین.سوزنی.جهان را خاص این صاحبقران کن فلک را یاد این گیتی ستان کن.نظامی.شاه غازی خسرو گیتی ستان آنکه از شمشیر او خون میچکید.حافظ.خسرو گیتی ستان امیرتیمور گورکان. ( حبیب السیر ص 123 ).
معنی کلمه گیتی ستان در فرهنگ عمید
جهان گیر، جهان گشا.
معنی کلمه گیتی ستان در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - فاتح عالم جهانگیر جهانگشای : موکب گیتی ستان حضرت صاحبقران از حوالل قارص نهضت نمود .. به معنی گیتی آرای و گیتی بان باشد .
جملاتی از کاربرد کلمه گیتی ستان
خسرو گیتی ستان منصور جستان آنکه هست هم بمردی نامدار و هم برادی داستان
دانسته ای که عاشق زارم گدا نیم دانم که شاهدی شه گیتی ستان نه ای
خسرو گیتی ستان سبحانقلی خان شاه عصر خاک پای او جواهر سرمه چشم تر است
بشمشیر و تدبیر گیتی ستان باقبال ثانی صاحبقران
بجاه خسرو گیتی ستان ستانی داد ز ملک گیتی چونانکه خسرو از شیرین
مروی در عالم آرای نادری در این مورد میگوید: چون مقدمهٔ زجر و سیاست به سرحد افراط رسید، جمعی از سرکردگان طایفهٔ فیلی [ایل ملکشاهی و در رأس آنها خمیس شه میر] متفق گشته، به قدر بیست نفر از محصلان دارای گیتی ستان نادرشاه را به قتل رسانیدند. چون طوایف دیگر آن حرکت را دیدند هرکس محصلان مالیاتی خود را به قتل آورده، به جماعت مذکور ملحق گشتند.
شهنشاه گیتی ستان است و شاهان مسخر شهنشاه گیتی ستان را
خسرو گیتی ستان کز نوبهار عدل او در مزاج چارعنصر اعتدال آمد پدید
همی بود با شاه گیتی ستان به گرمابه و خلوت و گلستان
بفرمود دارای گیتی ستان به گنجور تا حملهای گران
دگ ر این لچمن گیتی ستان است به بازو با برادر هم عنان است