گوییا
معنی کلمه گوییا در فرهنگ عمید
معنی کلمه گوییا در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گوییا
شسته در زین آنچنان محکمپیست گوییا شرقی و غربی با ویست
نیست جز حرف مدیحش بر زبانم گوییا مدح او آموخته آنگه زبان آوردهام
در روانی گوییا طبع «نظیری » شد چنان کانچه آید در ضمیرش ثبت در دفتر کند
دزدم برهنه کرد بدان سان که گوییا این لحظه از مشیمه مادر بزادهام
آن دو خط کز رخش هویدا بود گوییا جدولی مثنا بود
تا تو برخاسته ای از سر عهدم صنما گوییا مهر رخت در دل و جانم بنشست
زین تعجب دم نزد خاموش شد گوییا زان جرعه او می نوش شد
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد گوییا کآن دم سرایت با تن ما میکند
همیشه تا که به گریه چنان نماید ابر که گوییا مژه عاشقی مصابستی
وه چه شیرین است لعلت گوییا آمیخته ست شیره جانهای شیرین دایه ات با شیر خویش