گوییا

معنی کلمه گوییا در لغت نامه دهخدا

گوییا. ( ق ) منقول از فعل به معنی گویا. به معنی گویا باشد. ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 315 ) ( آنندراج ). و بیشتر برای تشبیه استعمال میشود. ( غیاث اللغات ). گوئی. گویی. گویا. گوئیا. پنداری. مانا.بمانا. گمان بری. ظاهراً. مثل اینکه. مانند اینکه.

معنی کلمه گوییا در فرهنگ عمید

پنداری، مانند این که، شاید. &delta، گاهی الفی در آخر گویی می آورند که شاید برای وزن شعر بوده: گوییا باور نمی دارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند (حافظ: ۴۰۴ ).

معنی کلمه گوییا در فرهنگ فارسی

قید شک و تردید و ظن گویی پنداری : به پیش رفعت تو چرخ گوییا پست است بجای دانش تو عقل گوییا شیداست . ( انوری )

جملاتی از کاربرد کلمه گوییا

شسته در زین آن‌چنان محکم‌پیست گوییا شرقی و غربی با ویست
نیست جز حرف مدیحش بر زبانم گوییا مدح او آموخته آنگه زبان آورده‌ام
در روانی گوییا طبع «نظیری » شد چنان کانچه آید در ضمیرش ثبت در دفتر کند
دزدم برهنه کرد بدان سان که گوییا این لحظه از مشیمه مادر بزاده‌ام
آن دو خط کز رخش هویدا بود گوییا جدولی مثنا بود
تا تو برخاسته ای از سر عهدم صنما گوییا مهر رخت در دل و جانم بنشست
زین تعجب دم نزد خاموش شد گوییا زان جرعه او می نوش شد
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد گوییا کآن دم سرایت با تن ما می‌کند
همیشه تا که به گریه چنان نماید ابر که گوییا مژه عاشقی مصابستی
وه چه شیرین است لعلت گوییا آمیخته ست شیره جانهای شیرین دایه ات با شیر خویش