معنی کلمه گوشتین در لغت نامه دهخدا
چه خوش گفت فرزانه ای پیش بین
زبان گوشتین است و تیغ آهنین.نظامی.|| سمین و فربه. ( ناظم الاطباء ). گوشتناک. پرگوشت. فربی. بسیارگوشت : الحادره ؛ مردم گوشتین ستبر. عین حادرة؛ چشمی گوشتین و تمام. ( مهذب الاسماء ). || غذایی که از گوشت سازند. ( از ناظم الاطباء ).
گوشتین. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 20 هزارگزی باختر قیدار و 14 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و سرد و سکنه آن 539 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).