معنی کلمه گم گشته در لغت نامه دهخدا
همچو گم گشتگان همی گشتند
اندر آن دشت عاجز و مضطر.فرخی.پژوهش کنان چاره جستند باز
نیامد به کف عمر گم گشته باز.نظامی.مرغ و ماهی در پناه عدل تست
کیست آن گم گشته کز فضلت نجست.مولوی.نشان یوسف گم گشته میدهد یعقوب
مگر ز مصر به کنعان بشیر می آید.سعدی ( طیبات ).دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت
گم گشته ای که باده نابش به کام رفت.حافظ.یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور.حافظ.و رجوع به گمشده شود.