گل حسرت. [ گ ُ ل ِ ح َ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است چون نرگس خرد با پیازی خرد و گلی تک و فرد به رنگ سرخ روشن و یا زرد نزدیک به سپیدی که در اسفندماه گل دهد و بیشتر در زیربرف است. از این رو، او را گل حسرت گویند که او هرگز بهار را نبیند و پیش از بهار خشک شود : بهار آمد و گل در جهان شکفت و ترا شگفته شد گل حسرت در این بهار دریغ.؟ ( از یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه گل حسرت در فرهنگ فارسی
گلی است چون نرگس خرد با پیازی خرد و گلی تک و فرد برنگ سرخ روشن و یا زرد نزدیک به سپیدی که در اسفند ماه گل دهد و بیشتر در زیر برف است از اینرو او را گل حسرت گویند که او هر گزبهار را نبیند و پیش از بهار خشک شود
معنی کلمه گل حسرت در فرهنگستان زبان و ادب
{Colchicum} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از گل حسرتیان علفی با حدود 30 گونه که بومی اوراسیا هستند؛ گل های آنها بدون ساقه و شبیه گل زعفران است که در پاییز میشکفد و به آنها زعفران پاییزه یا چمنزار گفته می شود؛ میوۀ آنها پوشینۀ سه حجره ای است که در بهار، زمانی...
معنی کلمه گل حسرت در دانشنامه آزاد فارسی
گُل حسرت رجوع شود به:سورنجان بنفش
جملاتی از کاربرد کلمه گل حسرت
بهار رفت (و) نچیدیم جز گل حسرت ز آب گریه مگر سبز گشت حاصل ما
ای روزگار! از تو وفایی کسی ندید در گلشن تو جز گل حسرت کسی نچید
به هر منزل که بارد ابر چشم من سرشک غم نروید تا قیامت جز گل حسرت گیاه آنجا
هرگزم نشکفت از وصلت گلی بعد از وفات جز گل حسرت دمد آیا چه گل از گل مرا
بهار آمد و گل در چمن شکفت و تو را شکفته شد گل حسرت درین بهار دریغ
پس از صد سال بعد از مرگ فایز گل حسرت بروید بر مزارم
پس از صد سال بعد از فوت فایز گل حسرت بروید از مزارم
یک گل حسرت بچین بر یاد من یاد کن از این دل ناشاد من
ازان گل پیرهن افغان که از وی گل حسرت بدامان است ما را
عمرم همه صرف شد بغفلت چه کنم شد حاصل عمرم گل حسرت چه کنم