گل اندام

معنی کلمه گل اندام در لغت نامه دهخدا

گل اندام. [ گ ُ اَ ] ( ص مرکب ) از اسمای محبوب است. ( آنندراج ). || آنکه اندامش در نازکی بگل ماند. نازک بدن.آنکه اندامی به نازکی و تازگی گل دارد :
کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی
گل اندام و شکرلب و مشکبوی.نظامی.همه چشمه ز جسم آن گل اندام
گل بادام و در گل مغز بادام.نظامی.همچنان آن بت گل اندامش
بردی از زیر خانه بر بامش.نظامی.عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت
که چندین گل اندام در خاک خفت.سعدی ( بوستان ).به یاد روی گلبوی گل اندام
همه شب خار دارم زیر پهلو.سعدی ( بدایع ).ای بلبل اگر نالی من با توهم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی.سعدی ( بدایع ).با یار شکرلب گل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد.حافظ.در مذهب ما باده حلال است ولکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است.حافظ.شوق می از بهار گل اندام تازه شد
پیوند بوسه ها به لب جام تازه شد.صائب ( از آنندراج ). || نام اسب. ( آنندراج ) :
شتابان بر گل اندام آن پری زاد
چو آن برگ گلی کو را برد باد.نظامی ( خسرو و شیرین از آنندراج ).

معنی کلمه گل اندام در فرهنگ عمید

کسی که بدن نرم و لطیف ، مانند برگ گل دارد، نازک بدن.

معنی کلمه گل اندام در فرهنگ فارسی

آنکه اندامش در نازکی بگل ماند نازک بدن : کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکر لب و مشکبوی . ( نظامی )
گلندام:بازک بدن، کسی که بدن نرم ولطیف مانندبرگ گل دارد

معنی کلمه گل اندام در فرهنگ اسم ها

اسم: گل اندام (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: gol-andam) (فارسی: گُلاَندام) (انگلیسی: gol-andam)
معنی: دارای پیکر ظریف و زیبا چون گل

جملاتی از کاربرد کلمه گل اندام

ز مستیهای عشق آن گل اندام به بیهوشی فتاده صبح تا شا م
بلبلان در سحر و شام به آواز بلند صفت قامت آن سرو گل اندام کنند
هندی و چینی سفال جام ماست رومی و شامی گل اندام ماست
این با که توان گفت که غیر از گره دل آن سرو گل اندام ثمر هیچ ندارد
غنچه به گلزار خموشی کند تا تو گل اندام تکلم کنی
تا کند سرو و گل از قامت و رخسار خجل در چمن سرو گل اندام من آمد به گذار
چون فاخته از رتبه اقبال محبت جا در بر آن سرو گل اندام گرفتیم
تشبیه قدش کردم با سرو گل اندام رنجید ز ما راست نگوییم دگر بار
از حیرت نظاره آن سرو گل اندام از خاطر اشجار چمن نشو و نما رفت
از جلوه مستانه آن سرو گل اندام صائب چه عجب گر می گلرنگ شود آب؟