گشت بر

معنی کلمه گشت بر در فرهنگستان زبان و ادب

{tour leader} [گردشگری و جهانگردی] مجری برنامۀ گشت در طول سفر

جملاتی از کاربرد کلمه گشت بر

همی گشت بر گرد آن شارستان به دستی ندید اندر او خارستان
یافتم بعد خواب آن کس را گشت بر من سرّ نهان پیدا
همی گشت بر پیش گردان چین بسان یکی کوه بر پشت زین
افتاده عکس ساقی گل‌چهره در شراب گل‌ها شکفته گشت بر اطراف باغ دل
آنچنان شد غضب آلوده که مژگان نگار آنچنان گشت بر آشفته که زلف دلبر
پس از مظهر بجز وی در ضمیر کس نشد مضمر کمالاتی که ظاهر گشت بر قیوم ربانی
داد بهنجار اشارت عنان گشت بر آن باغ ترنم فشان
چه گویی ز دل هیچ یادم کنی چو این آرزو گشت بر تو تمام
ز جنگ آرمیدند هر دو گروه طلایه همی گشت بر دشت و کوه
ساده بودی نخست و آخر کار گشت بر گرد لب خطت دیدار