گسسته عنان

معنی کلمه گسسته عنان در لغت نامه دهخدا

گسسته عنان. [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ع ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم یله و مرکب بی قید خلیعالعذار که به هر طرف خواهد راه رود. ( آنندراج ) :
فرستاده فوجی ز شیرافکنان
به دنبال خصم گسسته عنان.ملا عبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).

معنی کلمه گسسته عنان در فرهنگ عمید

۱. عنان بریده، لجام گسیخته.
۲. [مجاز] سرخود، سرکش، بی قید.

معنی کلمه گسسته عنان در فرهنگ فارسی

لاقید بی قید : فرستاد فوجی زشیر افکنان بدنبال خصم گسسته عنان . ( عبدالله هاتفی )

جملاتی از کاربرد کلمه گسسته عنان

دارم چو غنچه دست تصرف در آستین در بوستان گسسته عنان چون صبا نیم
پیغام غنچه با دم مشکل گشای کیست؟ بوی گل گسسته عنان در هوای کیست؟
تاکی دل گسسته عنان را ز بی تهی چون موجه سراب به هر سو هوس کشد
کدام سلسله اند عاشقان سودائی همه گسسته عنان و همه بریده طناب
ز گذشتن عمر گسسته عنان دل بی‌حس مرده نزد به فغان ستم است ‌که قافله بگذرد تو ندامت بانگ جرس نکشی
زپس آتش تیغ و از پیش آب گسسته عنان ها بریده رکاب
زلف امید داعیه سرکشی نداشت طول امل گسسته عنان بود صبحدم
تک و تاز وهم و گمان ما به جنون‌ گسسته عنان ما تویی آنکه هم تو رسید‌ه ای به سواد فهم یقینی‌ات
شرع او چون نشست بر عیّوق شد گسسته عنان عزّ یعوق