گسستنی

معنی کلمه گسستنی در لغت نامه دهخدا

گسستنی. [ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل گسستن.درخور قطع شدن و پاره گردیدن. رجوع به گسستن شود.

معنی کلمه گسستنی در فرهنگ عمید

بریده شدنی، درخور گسستن.

معنی کلمه گسستنی در فرهنگ فارسی

( صفت ) در خور گسستن لایق گسستن .

جملاتی از کاربرد کلمه گسستنی

مهر از ازل است و تا ابد هست پیوستنی و گسستنی نیست
این ترانه با ویدئویی ساخته «یوئن لموین» تبلیغ شد. در این ویدئو، لانا دل ری در رابطه‌ای گسستنی با دوست خود (بازی شده توسط یک مدل) به سر می‌برد. آن‌ها به سفری با ماشین شخصی می‌روند که در طی آن لانا دل ری کشته می‌شود. این نماهنگ در «جشنواره نماهنگ بریتانیا» در سال ۲۰۱۲، عنوان بهترین نماهنگ پاپ بین‌المللی را کسب کرد.
به حیرتم چه فسون است دام حیرت بیدل تعلقی که نبودش‌، گسستنی که ندارد
پیوند خام نیست ز خامان گسستنی چون طفل دست از ثمر نیمرس کشد
بگسست علاقه‌ای که‌اش من پنداشتمی گسستنی نیست
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ خداوند خویش را نام می‌بر و یاد می‌کن. وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا (۸) و باز و گسل باز گسستنی او را.
پیوند غمت گسستنی نیست صید تو ز قید رستنی نیست
با آنچ گسستنی است در پیوستی وآنجا که گذشتنی است خوش بنشستی
این رشته حیات که آخر گسستنی است تا کی گره به هم زنم وچند بگسلد
پیوند ز زلف دوست دارد این عهد دگر گسستنی نیست