گسارده

معنی کلمه گسارده در لغت نامه دهخدا

گسارده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) برطرف شده. از میان رفته. شکسته :
اندوه من بروی تو بودی گسارده
و آرام یافتی دل من از عطای تو.مسعودسعد.|| گذاشته. ( برهان ). و رجوع به گساردن شود.

معنی کلمه گسارده در فرهنگ عمید

نوشیده، آشامیده شده.

معنی کلمه گسارده در فرهنگ فارسی

( اسم ) طی کرده سپری کرده .

جملاتی از کاربرد کلمه گسارده

چمیده جانب چمن رفیق‌ها شفیق‌ها گسارده به رطل و من عتیق‌ها رحیق‌ها