گزا

معنی کلمه گزا در لغت نامه دهخدا

گزا. [ گ َ ] ( نف ) گزنده و گزندرساننده. زیان زننده. ( برهان ) ( جهانگیری ) :
تریاق در دهان رسول آفرید حق
صدیق را چه غم بود از زهر جان گزا.سعدی.رجوع به گزای شود.

معنی کلمه گزا در فرهنگ عمید

= گزاییدن

جملاتی از کاربرد کلمه گزا

گردون ز برای هر خردمند صد شربت جان گزا در آمیخت
به دست اندرش نیزه ی جان گزا چو چوب کف موسوی مرگ زا
ابلهی از گزا ف می‌خندید زیرکی آن بدید و نپسندید
صد زخم دل گزا خورم از دست ناکسان تا لقمه ای به کام چو هاون درآورم
که دشمن گریزان شدست از برت بترسید از جان گزا خنجرت
زهر بندم جدا آید نوای جان گزا چون نی شبی کز آن لب شیرین لبان من جدا ماند
کای یار بی کسان سخن جان گزا زدی کآتش به جان دوده ی آل عبا زدی