گریسته

معنی کلمه گریسته در لغت نامه دهخدا

گریسته. [ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) رجوع به گریستن شود.

معنی کلمه گریسته در فرهنگ عمید

گریه کرده، اشک ریخته.

معنی کلمه گریسته در فرهنگ فارسی

( اسم ) گریه کرده اشک ریخته .

جملاتی از کاربرد کلمه گریسته

هر کس که دید حلق ز خنجر بریده‌ات گر خون گریسته به خدا کم گریسته
به دامن دل پاک تو داغ تو نرسد ز بس گریسته ام خون دیده بی رنگ است
به چشم شبنم این بوستان گل افتاده است ز بس گریسته در عرصه چمن بی تو
ای در غم تو ارض و سما خون گریسته ماهی در آب و وحش بهامون گریسته
به گفته شمیسا، در مصراع «زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت»، هم به ساعت ۴ عصر اشاره دارد و هم به شروع زمستان؛ چرا که این عدد مفهوم نمادین گذشتن فصول سال را نیز دارد. همچنین منظور شاعر از نجات‌دهنده، خود اوست، چنان که شمیسا به مصراع دیگری از شعر «پنجره» اشاره می‌کند که در آن فروغ گفته‌است: «از آینه بپرس/نام نجات‌دهنده‌ات را». ‌‌‌‌‌‌ شمیسا بند «انگار مادرم گریسته بود آن شب» را اشاره به عروسی فروغ دانسته‌است اما از این که اصفهان[الف] چه نقشی در خاطرات فروغ دارد، اظهار بی‌اطلاعی می‌کند.
ای در عزات خالق اکبر، گریسته جبریل پیک ایزد داور گریسته
وانکس که در عزای حسینت گریسته سیراب کن به جنت اش از آب کوثرا
رفتی تو خشک لب ز جهان ای پدر دریغ ما جوی ها گریسته از چشم تر دریغ
ازبس که خون گریسته دور از تو محتشم من در کنار دجله خون می‌کنم به سر
شاه شهید خود به عزای خود آمده وز نقل وی گریسته بر خویش زار زار
چندان گریسته دل خارا به سوک تو تا آبگینه بر دل خارا گریسته