گرگسار

معنی کلمه گرگسار در لغت نامه دهخدا

گرگسار. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) گرگ مانند. ( آنندراج ) :
ز گرگ آنچنان کم گریزد گله
کز آن گرگ ساران سگ مشغله.نظامی.
گرگسار. [ گ ُ ] ( اِخ ) نام پهلوانی ترکستانی بتقلید صاحبان فرهنگ و برهان در کاف عربی مرقوم شده و به تحقیق کاف عجمی است. ( آنندراج ). نام سپاه سالار ارجاسب که اسفندیار او را به کمند گرفت :
یکی ترک بد نام او گرگسار
ز لشکر بیامد بر شهریار.فردوسی.یکی ترک بد نام او گرگسار
گذشته برو بر بسی روزگار.فردوسی.رجوع شود به مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 349 و 362 و یشتها تألیف پورداود جلد 2 ص 278.

معنی کلمه گرگسار در فرهنگ عمید

گرگ مانند، مانند گرگ: ز گرگ آن چنان کم گریزد گله / کز آن گرگساران سگ مشغله (نظامی۶: ۵۸ ).

معنی کلمه گرگسار در فرهنگ فارسی

پهلوانی تورانی است که بهمن پسر اسفندیار او را دستگیر کرد و او بهمن را فریب داد و از راه هفتخوان که بی آب و علف بود به رویینه دژ برد . بهمن در غضب شد و او را بقتل رسانید .
گرگ مانند : زگرگ آن چنان کم گریزد گله کز آن گرگساران سگ مشغله ... . ( نظامی )

معنی کلمه گرگسار در دانشنامه آزاد فارسی

گُرگْسار (werewolf)
در باور عامۀ مسیحی، انسانی که یا بر اثر طلسمی تبدیل به گرگ شود یا بتواند خود را به شکل گرگ درآورد. نشانه های پورفیریا ممکن است به افسانه ها دامن زده باشد. قصه های این گونه دگردیسی (موسوم به لیکانتروپی یا خوددَدانگاری) به هرودوت نویسندۀ یونان باستان، ویرژیل شاعر رومی، و حماسه های اسکاندیناویایی باز می گردد.
گرگسار (شاهنامه). گُرْگسار (شاهنامه)
در شاهنامۀ فردوسی، دلاوری تورانی و سپهدار ارجاسپ . چون اسفندیار سپاه آراست و روانۀ کارزار با ارجاسپ شد، در راه گرگسار تیری بر سینۀ او زد، اسفندیار از زین اسب آویخت تا گرگسار گمان کند که تیر از جوشن او گذشته است . گرگسار نیز با تیغ بر اسفندیار حمله برد، اما اسفندیار کمندی افکند و گرگسار را به بند کشید و بالهنگ برگردن به لشکرگاه ایرانیان فرستاد، تا روزی به کار آید. چون هشت روز گذشت، گرگسار به جان از اسفندیار زینهار خواست تا او را با گذراندن از هفت خوان به رویین دژ رهنمون شود، اما در خوان هفتم که پس از آن رویین دژ بود، اسفندیار گرگسار را به سزای بدزبانی و چند دروغی که گفته بود، با تیغ به دونیم کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه گرگسار

چنین داد پاسخ ورا گرگسار که ای نامور فرخ اسفندیار
چنین گفت با نامور گرگسار که ای نامور شیردل شهریار
چنین گفت سالار کز گرگسار یکی راهبر ساختم کینه‌دار
چنین داد پاسخ ورا گرگسار که ای شیردل خسرو شهریار
چنین تا بدانستی آن گرگسار که گردن نیازد ابا شهریار
یکی ترک بد نام او گرگسار گذشته بروبر بسی روزگار
چنین گفت با نامور گرگسار که این هفتخوان هرگز ای شهریار
بفرمود تا پیش او گرگسار بیامد بداندیش و بد روزگار
در این حمله مردی اسیر بنام گرگسار از تبار تُرکِچِگِل راهنمای اسفندیار است. گرگسار در خوان اوّل خبر رؤیایی با یک جفت گرگ نر و ماده را می‌دهد سپس در خوان دوم دو شیر و خوان سوم خطر مقابله با اژدها نوید می‌دهد. گرگسار همیشه امیدوار بود تا اسفندیار توسط یکی از این‌ها به هلاکت برسد. خوان چهارم تقابل اسفندیار با زن جادوگر و خوان پنجم کشتن سیمرغ غول پیکر و خوان ششم گذر از تنگه‌ای سخت و پر برف بود. در خوان هفتم، خوان آخر گذر از رودی بزرگ سپس از ساحل آنجا تا روئین‌دژ ده فرسنگ بود. در تمام خوان‌ها اسفندیار پیش از نبرد تن به تن، امور سپاه را به پشوتن و پسرش می‌سپرد و بعد از هر غلبه به نماز شکر می‌پرداخت.
از آن کار پر درد شد گرگسار کجا زنده شد مرده اسفندیار
بفرمود تا داغ دل گرگسار بیامد نوان پیش اسفندیار