معنی کلمه گرم خیز در لغت نامه دهخدا
برانگیخت پس چرمه گرم خیز
بیفکند بر هندوان رستخیز.( گرشاسب نامه ).محابا رها کرد و شد گرم خیز
زبان کرد بر پاسخ شاه تیز.نظامی.کشیدندبر یکدگر تیغ تیز
ز گرمی شده چون فلک گرم خیز.نظامی.رجوع به گرم خیزی شود. || صوفی که جهت نوافل شب زود برخیزد. || نمازشب کن. ( برهان ) ( آنندراج ).