معنی کلمه گرده گاه در لغت نامه دهخدا
بزد نیزه بر گردگاه دو گرد
برآورد و زد بر زمین کردخرد.اسدی.بدین یال و گردی برو گرده گاه
چه سنجد به چنگال او کینه خواه.اسدی.و خرقه های با آب یخ سرد کرد بر گرده گاه می نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
گرده گاه فلک شکافته باد
که یکی گرده با جگر ندهد.انوری.ولف در فهرست شاهنامه گرده گاه ( به ضم اول ) و گرده گه ( به ضم اول ) ( مخفف آن را ) به معنی قد و قامت دانسته و به فرهنگ عبدالقادر هم ارجاع کرده است.