معنی کلمه گردن کشیدن در لغت نامه دهخدا
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او.فردوسی.هر که از شما بزرگتر باشد وی را بزرگتر دارید و حرمت وی نگاه دارید و از او گردن مکشید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339 ).
اگر در همه علم گردن کشیم
به تأویل احلام بی دانشیم.شمسی ( یوسف و زلیخا ).زین پس من و خاکبوس پایت
گردن نکشم ز حکم و رایت.نظامی.هر امیری که کشد گردن بگیر
یا بکش یا خود همی دارش اسیر.مولوی.پلنگی که گردن کشد بر وحوش
به دام افتد از بهر خوردن چو موش.سعدی ( بوستان ).چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک.سعدی ( بوستان ).