گردش چشم

معنی کلمه گردش چشم در لغت نامه دهخدا

گردش چشم. [ گ َ دِ ش ِ چ َ / چ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) حرکت چشم. گرداندن چشم. بگریستن :
ز چرخ آتشین جولان شکستم زود می آید
به خرمن دانه ام را گردش چشم آسیا باشد.اسحاق شوکت ( از آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه گردش چشم

سرخوش از گردش چشم و لب میگون کندم زود مستم، به سوی بزم شرابم نبرد
چون سراسیمه نباشم که به هر گردش چشم صیدی از سایه مژگان به سر تیر آرد
خرابات حضورم‌ گردش چشم که بود امشب که من از هر چه می‌گفتم قدح پیموده می‌گفتم
فرنگستانی از هر گردش چشم که دارد ای مسلمانان که دارد
جوش بهار گردش چشم سیاه کیست صد شیشه گشت خالی و جام هوا پر است
تا شدم از گردش چشم تو مست پای زدم یکسره بر هر چه هست
مرا ز گردش چشم تو حال می‌گردد به گردش مه و مهر فلک چه کار مرا؟
اسیر از گردش چشم کسی مخمور کی ماند اگر بیگانگی دارد نگاه آشنا دارد
منم ز گردش چشم تومست ومردم را گمان که مستیم از باده است و بذر البنج
آن را که هست گردش چشم غزاله‌ای در کار نیست رطل گران و پیاله‌ای