گرد برگشتن. [ گ ِ ب َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) دور زدن. گردیدن. جولان. طوف. طواف. ( ترجمان القرآن ). تدویم. تداوم. ( منتهی الارب ) : به بیشه درون گرد برگشت شاه همه کرد هر جای لختی نگاه.فردوسی.اندرآمد به باغ باد خزان گرد برگشت گرد شاخ رزان.فرخی.خرامیدن لاجوردی سپهر همان گرد برگشتن ماه و مهر.نظامی.