گرد بالش

معنی کلمه گرد بالش در لغت نامه دهخدا

گردبالش. [ گ ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) بالش کوچک و مدور که به وقت خواب زیر رخساره نهند و به هندی گل تکیه گویند، میتواند که گل تکیه بضم اول باشد مخفف گول تکیه و لفظ گردبالش بر همین دال است و بعضی اهل لغت قایلند که ماقبل شین بالش کسره وفتح هر دو صحیح است. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
سر سفله را گردبالش منه
سر مردم آزار بر سنگ به.سعدی ( بوستان ).... و دهل زنان متکا و گردبالش و... ( نظام قاری ص 154 ).

معنی کلمه گرد بالش در فرهنگ فارسی

( اسم ) بالشی کوچک و مدور که بهنگام خواب زیر رخساره نهند گرد بالین : حصیر سامانی دید افکنده و نطع و گرد بالش نیز افکنده .

جملاتی از کاربرد کلمه گرد بالش

سریر جاه تو را بالشی کند گردون به گرد بالش او گر تو سر فرود آری
همان ز پستی بالین نمی برد خوابم ز گرد بالش گردون کنم اگر بالین
چنان ز قدر تو آوازه ی بزرگان خفت که گرد بالش نام شهان شده ست درم
سر سفله را گرد بالش منه سر مردم آزار بر سنگ به
به گرد بالش گوهر فرو نیارد سر چنین که قطره من تشنه چکیدن شد
چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد ز گرد بالش خورشید متکا سازد
ز روی بستر گل شبنمم چو برخیزد ز گرد بالش خورشید متکای من است
ز گرد بالش داغ جنون چه سر پیچیم؟ که این ز روز ازل تکیه گاه ما شده است
بکش ز نطع امل پاکزین عمل عیسی ز گرد بالش خورشید متکا دارد
چه از گرد بالش چه ازمتکا زدند از دو سر طبل مرجنک را