گرته. [ گ َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) گرده. رجوع به گرده شود. گرته. [ گ َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل ، واقع در 15000گزی شمال خاوری سکوهه و 8000هزارگزی خاور شوسه زاهدان به زابل. سکنه آن 5 خانوار است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
معنی کلمه گرته در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - زغال سوده ای که در پارچه بندند و بر کاغذی سوزن زده طراحی کرده مالند تا از آن طرح و نقش بجای دیگر نشیند و آن کاغذ سوزن را نیز گویند خاک. نقاشان طرح بیرنگ . ۲ - آفتی که بانگور میرسد بطوری که دانه هایش بگرد آلوده میشود و سیاه میگردد ( خراسان و گلپایگان ) . ۳ - سلولهای جنسی نر گیاهان که اکثر کروی شکلند و در داخل سیتوپلاسم آنها دو هسته دیده میشود یکی درشت تر بنام هست. روینده دیگری کوچکتر بنام هست. مولد . دان. گرده معمولا دارای دو غشائ است . ۴ - تنبان پهلوانان .
جملاتی از کاربرد کلمه گرته
چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش
گولبرانسون سه بار ازدواج کرد. ازدواج او در سال ۱۹۰۶ میلادی با گرته یهلی یک پسر به نام اولاف آندریاس گولبرانسون را به وجود آورد که یک معمار مشهور کلیسا شد. ازدواج سوم او با داگنی بیورنسون، خواهرزادۀ بیورنستیرنه بیورنسون بود.