معنی کلمه گرانیک در لغت نامه دهخدا
گرانیک.[ گ ِ ] ( اِخ ) ( جنگ... ) جنگی که اسکندر مقدونی در 334 ق. م. با ایرانیان در کنار رود گرانیک کرده. در روایت دیودور چنین است که سپاه سواره نظام ایران شکست خوردند و پیاده نظام هم پای نیفشردند. روایت آریان هم مانند دیودور است ، فقط راجع به بعض جدال اختلافی دیده میشود. جهات شکست قشون ایران در این جنگ این بود:
1- سرداران ایران در ابتدا سواره نظام را برای موفقیت کافی دیدند، ولی کافی نبود. چون سواره نظام شکست خورد پیاده نظام هم مرعوب شدند. 2- قشون اجیریونانی در ابتدا به کار نیفتاد، ایرانیها هم چون اعتماد به سپاه یونانیها نداشتند مسئولیت را بتنهایی بعهده گرفتند. 3- ایرانیها در جهتی از رود گرانیک قرار گرفته بودند که برای دفاع مناسب بود نه حمله ، از طرفی سپاه اسکندر در جهتی از رود قرار گرفته بودند که اگر فرار می کردند دیگر جان بدرنمی بردند. اسکندر هم این نکته را به سپاه خود گوشزد کرد. به این ترتیب قوت قلب حمله کننده بیش از مدافع بود. رجوع به ایران باستان صص 1249-1267 و فهرست آن شود.