گران پرواز. [ گ ِ پ َرْ ] ( ص مرکب ) آنکه پرواز بدیر کند. ( آنندراج ). دیرپرواز. دیرگذر : در این بستان سرا خود را چنان صائب سبک کردم که رنگ چهره گل را گران پرواز میدانم.صائب ( ازآنندراج ).
معنی کلمه گران پرواز در فرهنگ فارسی
آنکه بکندی و سختی پرواز کند دیر پرواز : دراین بستان سرا خود را چنان صائب سبک کردم که رنگ چهر. گل را گران پرواز میدانم . ( صائب )
جملاتی از کاربرد کلمه گران پرواز
درین بستانسرا خود را چنان صائب سبک کردم که رنگ چهره گل را گران پرواز می بینم
هوس ما را گران پرواز دارد تو از ذوق پریدن پر گشائی
درین بستانسرا صائب چنان خود را سبک کردم که رنگ چهره گل را گران پرواز می دانم