جملاتی از کاربرد کلمه گران شده
دستهای دراز نهی گران شده از نهی منکرش کوتاه
دل از وفا به خاطر جانان گران شده سود محبت است که ما را زیان شده
چون سنگ بر دلش سخن ما گران شده است طوطی خطی که آینه از دست ما گرفت
کوه دردم ترا، گنه چه کنم که اگر بر دلت گران شده ام
به هر طرف که نظر میکنم سبکروحی سرش گران شده مست خراب میبینم
دلها ز حسرت لب لعلت سبک شده سرها ز شربت غم عشقت گران شده
کوه از او سبک شده مغز از او گران شده روح سبوکشش شده عقل شکسته بلبله
سبک به سوی در طاعت خدای گرای اگرچه از بزه برتو گران شده است ثقل
این بس نبود شگفت زیرا به جهان کردار گران شده است و گفتار ارزان
به حلق های غلامی مرا گران شده گوش چنانکه نشنوم این بار پند نیک اندیش