گران دست. [ گ ِ دَ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که کارها را بسیار دیر و به تأنی و درنگ کند. ( برهان ). کسی که کارها را بدیر کند و این مقابل سبک دست است. ( آنندراج ) : مهترند آنچه زآن گران دستند کهترند آنچه زآن سبکپایند.مسعودسعد.تو نکوتر کسی ایرا که سبک دست تری خیز و برهان ز گران دستی اغیار مرا.خاقانی.
معنی کلمه گران دست در فرهنگ عمید
ویژگی آن که کاری را به کندی انجام دهد.
معنی کلمه گران دست در فرهنگ فارسی
کسی که کار را بتانی و کندی انجام دهد مقابل سبک دست سبک پای : مهترند آنچه زان گران دستند کهترند آنچه زان سبک پایند . ( مسعود سعد )
جملاتی از کاربرد کلمه گران دست
چون شود خوابت گران دست سبک روحی بگیر و آن دگرها را سبکتر سر به سوی خانه ده
ز بند گران دست بندم کند به پستان ز یک سو کمندم کند
چنان تا به نزدیک دروازه کرد برفت و بگرز گران دست برد
نشدشان به جنگ اندرون رای سست بگرز گران دست بردند چست
بگفت و به گرز گران دست برد عنان بارهٔ تیزتک را سپرد
سپهبد به تیغ گران دست برد برآورد و زد بر سر دیو گرد
بگفت و به گرز گران دست برد بدان تا نماید بدو دستبرد
اسیران کزان شهرها بسته بود ببند گران دست و پا خسته بود
به گرز گران دست بیرون کنم ز خون دامن کوه هامون کنم
به گرز گران دست برد اشکبوس زمین آهنین شد سپهر آبنوس