گرائیده

معنی کلمه گرائیده در لغت نامه دهخدا

گرائیده. [ گ َ / گ ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) گراییده. رجوع به معانی گراییدن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه گرائیده

خلایق ز حق سوی باطل گرایند ز حق سوی حق او گرائیده باشد
إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ اگر خواهیم ما در زمین فرو بریم ایشان را، أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ یا فرو افکنیم بر ایشان، کِسَفاً مِنَ السَّماءِ پاره‌ای از آسمان، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً در آنچه می‌بینند از آفریده ما نشان توانایی ماست، لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ (۹) هر بنده‌ای را که با ما گرائیده بود.