معنی کلمه گجین در لغت نامه دهخدا
گجین. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیه ، ده هزارگزی شمال باختری ارومیه. دارای راه ارابه رو است. جلگه ، معتدل مالاریائی و سکنه آن 470 تن است. آب آن از روضه چای و چاه. محصول آن غلات ، انگور، توتون ، چغندر و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی کوزه سازی است. راه ارابه رو دارد و از آن اتومبیل میتوان برد. کارخانه کوزه گلی سازی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
گجین. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز، 7هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 7هزارگزی در مسیر جاده تبریز. جلگه ، سردسیر و سکنه آن 434 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ،عسل و درخت تبریزی. شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).