گاوبان

معنی کلمه گاوبان در لغت نامه دهخدا

گاوبان. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهدارنده گاو. محافظ گاو. صاحب گاو. یاری کننده گاو: بقّار، گاوبان. ثوّار. گاوبان. ( منتهی الارب ) :
چو شیری که آتش بدم درزند
دم گاوبان را بهم برزند.نظامی ( از آنندراج ).رجوع به گویار و گاویار و گوبان و گاووان شود.

معنی کلمه گاوبان در فرهنگ عمید

نگهبان گاو.

معنی کلمه گاوبان در فرهنگ فارسی

نگاهبان گاو پرورند. گاو محافظ گاو گاویار : پس بگاوبان گفت که این فرزند ( فریدون ) را بتو خواهم سپرد .

جملاتی از کاربرد کلمه گاوبان

این اختیار کس نکند پس اگر کند آن خرس روی خر صفت گاوبان کند