گاو عصار. [ وِ ع َ ص ْ صا ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گاوی که چشم او را بندند و همیشه در یکجا دور زند. ( مثل... ) در مورد کسی گفته شود که کار بیهوده کند : چو گاوی که عصار چشمش ببست دوان تا بشب شب همانجا که هست.( بوستان ).سر گاو عصار از آن در که است که از کنجدش ریسمان کوتهست.( بوستان ).
معنی کلمه گاو عصار در فرهنگ فارسی
گاوی که چشمش را بسته در یکجا دور بزند
جملاتی از کاربرد کلمه گاو عصار
سر گاو عصار از آن در که است که از کنجدش ریسمان کوته است
نگذرد از جای خود سالک که چشمش بسته اند گرد و صددوران بسر چون گاو عصار آورد