گاه خواب. [ هَِ خوا / خا ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) خوابگاه. جای خوابیدن. تخت خواب : تا دو سه ماه دگر مر خلق را خواهم نمود از پی او گاه خوابی ساخته بر تخت خان.فرخی.
معنی کلمه گاه خواب در فرهنگ فارسی
خوابگاه
جملاتی از کاربرد کلمه گاه خواب
ز گاه خواب شب دوش تا به وقت سحر سروش غیبم داد این ندا به گوش اندر
مرا شاد بر گاه خواب آمدی چو رزمم نبودی شتاب آمدی
زن و بچه و گنج او گاه خواب به کشتی فرستاد ازآن سوی آب
از خیال تیغ او در چشم دشمن گاه خواب هر مژه کار هزاران دشنه و خنجر کند
به گاه خواب ناخوانده بیایی بدان تا حسرتم افزون نمایی
هر گاه خواب بر من چیره شود، بیدارم سازید، عمر حیف است که صرف خواب شود.
که از دشمن ایمن بود گاه خواب چنین تا برآمد ز که آفتاب
به گاه خواب سر بر زانوی خسرو نهد شیرین ولیکن آستین کوهکن بود مگس رانش